عرفان طهماسبی خداحافظ Erfan Tahmasbi Khodahafez در شب رفتن خانه زد فریاد اما تو نشنیدی دل به پایت افتاد آرزو کردم بعد از تو عاقل نشوم آشنای من، من غریبم بی تو باخیابان ها من رفیقم بی تو بعد تو عمراً من دگر عاشق نشوم تو رفتی دگر ... ماه و آیینه خداحافظ بغض در سینه خداحافظ گم شد در قلبت عشق بی ثمرم عشق بی خانه خداحافظ اشک بی شانه خداحافظ باز افتاد در کوی غمها گذرم چیدی گلم را از باغی که داشت آلودهی عشق میشد شاخهی عشقت را در قلبم سوزاندی ولی خشک نمیشد از تمام آرزوهایم باغ بی برگ مانده برایم دورشدی تو برای همیشه مانده ام باز با غصه هایم