عرفان طهماسبی چه کنم Erfan Tahmasbi Che Konam رفتی از خلوت من، هم ره شب های که باشی؟ غم نهادی به دلم، همدم غم های که باشی؟ خواستم دور شوم از همه حتی ز جهانت من نباشم؟ نگرانم که تو دنیای که باشی؟ گو با تو چه کنم تا تو شوی هم دردِ من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق به نمازت بنوازی ساز عشق در دل بی خبرت از غم من هیچ خبر نیست یک نفر ماندی و در قصهی من راهِ گذر نیست اگر از خانه ی ویرانهی عشقت نگذشتم و برایم به تو راه دگری هیچ اگر نیست گو با تو چه کنم تا تو شوی هم درد من تا باران بشود حال و هوای سرد من تا همچون مه عاشق به نمازت بنوازی ساز عشق