«مَندی» و «اِلی» بزودی صاحب بچه می شوند. مندی به قدری از این بابت هیجان زده است که دیگر به چیزی اهمیت نمی دهد. «دیگو» نیز دچار تغییری در وجود خود شده است و حالا که مندی صاحب یک خانواده شده است می خواهد او را ترک کند. «سید» فهمیده است که گروه بزودی متلاشی می شود و می خواهد برای خودش گروهی مستقل تشکیل دهد. او سه تخم دایناسور پیدا می کند و تصمیم می گیرد، سرپرستی جوجه ها را به عهده بگیرد. اما ...