عشق موجود عجیبی است. تلخی را به شیرینی و دشواری را به آسانی تبدیل میکند! عاشق دلباخته چنان شجاعتی در وجودش راه مییابد که در راه معشوق از هیچ دشواری نمیهراسد و دوری راه، اگر مقصد معشوق باشد، برایش مطرح نیست. گویی عشق تمام وجود عاشق را تسخیر میکند و آنچنان که میخواهد بازسازی میکند. لذا عاشق موجود دیگری است با تفاوتهای بنیادین با مردمِ بیبهره از عشق که روی زمین راه میروند. به همین دلیل معیارهای عاشق در زندگی متفاوت است و عاشقان همواره از جانب عاقلان مورد شماتت هستند و طعنه. ملامتگوی عاشق را چه گوید مردم دانا؟ که حال غرقه در دریا، نداند خفته بر ساحل! البته تقصیری هم ندارند، از منظری که آنان به زندگی مینگرند، عاشقی شعبهای از جنون و دیوانگی است! بنابر این، مهمترین ویژگیهای انسان عاشق دو تاست: یکی تحمل سختیهای راه وصال و دوم تحمل بار ملامت بیبهرگان عشق! هر که از یار تحمل نکند یار مگویش! وان که در عشق ملامت نکشد مرد مخوانش! سعدی شهسوار عرصهی سخن است و سرآمد عاشقانههای ناب خوانش غزل ۱۹۶ س