معین زندی بنام مال من باش Moein Zandi Male Man Bash مال من باش من خودم بودم که گفتم ماندنت اجبار نیست بشکند دستی که یادت داده لااِکراه را مثل یلدا آخرین دیدار طولانی تر است آنکه یارش رفته داند حال آذر ماه را من تورا با خون دل از یاد بردم لطف کن هرکجا چشمت به من افتاد،کج کن راه را مال من باش توآسمون بش و منم ابراش منم او نی که مونده پای حرفاش چشمات مگه حل میشه معماش تو فقط باش مال من باش پاییز اگه مینازه به برگاش جنگل اگه زندس با درختاش من هیچی نمیخوام تو فقط باش تو فقط باش معلومه نه تو که اینو یادت میره مال منی مال منی مال من زدی همه قولاتو زیرش مال منی مال منی مال من تو که اینو یادت میره مال منی مال منی مال من شده رویا مال من همه دنیا مال من فک میکردم لمَمو بلدی حرفای توی دلمو بلدی بلدی بخونی حال چشمو یه کار کنی که بهت آلوده شمو حرفاتو به زور بم حالی نکنی خشاباتو توی سرم خالی نکنی الان خالی شدی نصفم گم شده چی صدام میکردن اسمم گم شده پاییزو میباره برف میباره برف ولی ماها نداریم حرف باهم از این اوضاع کلافه ام، کلافه ام چون که همش میکنی بحث بامن دیگه باید یادت بره یا فراموشش کنی م