مولانا و ما «مولانا و رواندرمانگری» امرسون میگفت: «بیشتر ما متوجه نیستیم که نظری که دربارهی دنیا میدهیم، اغلب بیان شخصیت خودمان است». فیلسوفان و اندیشمندان علوم شناختی نیز به همین نتیجه رسیدهاند: احساسات، رفتارها و روابط ما همگی تابعی از دیدگاه ما نسبت به دنیا هستند. اگر نگاه ما آلوده به تعصب، هوس، خشم یا ناامیدی باشد، ناخودآگاه دنیا را کج، غمانگیز و ناخوشآیند خواهیم دید. این همان «شیشهی کبودی» است که از نظر مولانا دنیای بسیاری از آدمها را تیره و تار کرده است: پیش چشمت داشتی شیشهی کبود زان سبب عالم کبودت مینمود به همین معنا، تلقی مثبت از زندگی و رویدادهای آن مایهی زیستن در جهانی شادمانهتر و پویاتر میشود. این تغییر نگاه، مفهومی است که در روانشناسی نوین تحت عنوان شناختگرایی مطرح شده و به عنوان یکی از رایجترین و معتبرترین متدهای رواندرمانی در دنیا شناخته میشود. به راستی چه میشود اگر شیشههای کبودمان را برداریم