مواد و لوازم اولیهی زبان یعنی کلمات و حروف در دسترس همهی ما انسانها هست؛ اما این شهسواران ملک اندیشه هستند که وقتی بر این مرکب سخن سوار میشوند میتوانند چنین تاخت و تازی کنند که مولانا و حافظ و سعدی و دیگر بزرگان سخنسنج. هرچند که به قول مولانا، خود زبان در سر راه جوشش اندیشه، سدّی است و محدودیتهای بسیاری برای گفتن آنچه شاعر عارفمسلک ما در ذهن دارد، ایجاد میکند. لفظ در معنی همیشه نارسان زان پیمبر گفت قد کلَّ لسان در این قسمت از بحر در کوزه مولانا سه موضوع محوری را مطرح میکند: - محدودیتهای کلام و سخن - شکرگزاری، داروی احوال نیک انسان - اتصال به عارفان راستین، رمز کامروایی معنوی تعدای از ابیات کلیدی این جلسه شکر یزدان طوق هر گردن بود نی جدال و رو ترش کردن بود گر ترشرو بودن آمد شکر و بس پس چو سرکه شکرگویی نیست کس سرکه را گر راه باید در جگر گو بشو سرکنگبین او از شکر معنی اندر شعر جز با خَبط نیست چون قَلاسنگست و اندر ضبط نیست ابیات پایانی این قسمت، ما را به داستان طوطی بقال وصل میکند. ابیات ۱۵۱۷ تا ۱۵۵۴ دفتر اول