راغب منظومه ی احساس Ragheb Manzoomeye Ehsas شده ای همدمِ شبهایِ دلم، همنشینِ همه حرف هایِ دلم گلِ زیبایِ بدونِ نقصِ من، خانه کردی تو به هرجایِ دلم عشوه ی چشمِ تو دل را کند بُرد، من برایِ عشقِ تو خواهم مُرد دلبرا قصه ی غم هایِ مرا، عطرِ گیسویِ تو از یادم بُرد ( تو همان گمشده ی آتشِ دیرینِ منی همه تلخ اند و فقط تو یارِ شیرینِ منی با تو این زندگی آرام و قشنگ است هنوز من که منظومه ی احساسم و تو ماه و زمین ) هرکجا باشم و هرجا بروم یادِ تو هست خودم اینجا و دلم، گیر و گرفتارِ تو است هر نگاهت شده تسکین و علاجِ دلِ من قصه یِ عشقِ تو در جانِ من افتاده به دست