تا آن هنگام که ستارگان می درخشند جای نومیدی نیست، تا آن هنگام که شبها بر برگها شبنم می نشانند و آفتاب چهره صبح را زرین می کند جای نومیدی نیست، هر چند که سیل اشک بر گونه ها روان شود. وقتی تو آه می کشی، بادها آه می کشند و زمستان غصه خود را چون برف بر گور برگهای پاییزی فرو می بارد، اما زمین بار دیگر زنده می شود و سرنوشت تو از کائنات جدا نیست، پس همچنان در سیر و سفر باش! و اگر چندان شاد و سرخوش نیستی