متن آهنگ سام طاهری رویا آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را بسته ی رویا نبود آمد اما در نگاهش آن نوازشها نبود چشم خواب آلوده اش را بسته ی رویا نبود نقش عشقو آرزو از چهره ی دل شستو بود عکس شیدایی در آن آیینه ی سیما نبود لب همان لب بود همان لب بود اما بوسه اش گرمی نداشت دل همان دل بود همان دل بود اما مست و بی پروا نبود در دل بیزار خود جز بیم رسوایی نداشت هر چه روزی همنشین جز با منه رسوا نبود در نگاه سرد او غوغای دل خاموش بود برق چشمش را نشان از آتش سودا نبود سودا نبود سودا نبود بر ل