می خونم واسه دلدادگی آدم و حوا می خونم که بگم من عاشقم عاشق دنیا می خونم برسم به روزای قشنگ فردا منم همسفر شیرین و فرهاد منم همنفس دلای آزاد منم اون که پروبال میکنه باز میره تا برسه به شهر آواز خوشا آنان که سودای تو دارند که سر پیوسته در پای تو دارند به دل دارم تمنای کسانی که اندر دل تمنای تو دارند” می خوام از نی و آواز دوباره پر بگیرم بیام تو آسمونها ستاره سر بگیرم آهای زمانه ای داد و آهای ترانه فریاد آهای دلهای عاشق نبرید منو از یاد