خلاصه داستان: شخصی به نام امیرعلی صدر به مدیریت دبیرستانی گماشته میشود که همه آن را تبعیدگاه مینامند. او که به علت فوت همسرش در شرایط روحی نامناسبی به سر میبرد خیلی زود درمییابد برای جلوگیری از تعطیلی مدرسه نیازمند ایجاد اعتماد، وفاق و همدلی میان دانش آموزان، همکاران و اهالی محل است. کاری که در ابتدا غیرممکن به نظر میرسد ولی با تلاش او و مسئولیت پذیری همگانی به باز ماندن درهای مدرسه میانجامد…