لیوشا یک خلبان ارتش روسیه است که به دلیل نافرمانی به قسمت ترابری ارتش منتقل شده و خلبان هواپیمای باری می شود . در یک شب طوفانی او برای نجات خدمه پرواز و هواپیما ،علی رغم دستور ما فوق اضافه بار هواپیما را خالی کرده و این به قیمت اخراجش از ارتش می شود .سپس او در مسکو در یک شرکت هوایی مشغول به کار می شود . پس از مدتی او دلداده یک خلبان زن به نام الکساندرا می شود