با اینکه در قلبم بساط جشن غم برپاست شادم به اینکه سینه ام جولانگه غم هاست خرده نمی گیرم که با غم همنشین هستم از غم مگر یکرنگ تر چیزی در این دنیاست!؟ شکر خدا که در کنار خود کسی دارم آدم بدون دوست ، بین جمع هم تنهاست در جام من هر آن چه می خواهی بریز ای عشق "ام المصائب" هستم و ظرفیتم بالاست شهری حنا از حال من بسته ملالی نیست این که دلیل شادمانی شان شدم زیباست دنیا " طلا خرج مطلا " شد که فهمیدم.