خلاصه داستان: سیمبا و نالا صاحب یک دختر بنام کیارا شدند. تیمون و پومبا به عنوان مراقب این بچه انتخاب شدند اما کیارا از دست آنها به راحتی فرار می کند و به سرزمین های ممنوعه پا می گذارد. او در آن سرزمین با بچه شیری به نام کوو آشنا شده و با یکدیگر دوست می شوند. اما او و والدینش نمی دانند که کوو پسر زایرا است. او قصد دارد کوو را با سرنگونی سیمبا به پادشاه تبدیل کند…