حمید وزنه بردار معروفی است که به روستایی در کرمانشاه می رود مسعود دوست حمید زیر نظر میرزا پدرش کشتی سنتی می گیرد طی یک درگیری مسعود به شخصی آسیب می رساند و روانه زندان می شود برای فراهم کردن هزینه دیه حمید تصمیم می گیرد به جای مسعود در مسابقات کشتی شرکت کند در این بین رازی در زندگی حمید آشکار می شود که حمید در تهران