فردی به اسم تقی عاشق کامیونش است و نامش را خوش رکاب گذاشته است او به شدت از خوش رکاب مراقبت میکند و هرگونه توهین به خوش رکاب را توهین به وخودش تلقی میکند و حاضر نیست خوش رکاب را در جاده خاکی و جاهای نامناسب ببرد تا اینکه از جبهه دستور میرسد خوش رکاب برای حمل بار به جبهه منتقل میشود و تقی برای جلوگیری از این سفر دست به هرکاری میزند…