دهم نوامبر ۱۹۱۱ یک ترانه کهن عربی این گونه آغاز می شود : »فقط خدا و خود من آن چرا که در قلبم میگذرد، می دانیم « . امروز ، پس از خواندن آن چه برایم نوشته ای ، می توانم به این ترانه چنین بیفزایم: فقط خداوند ، من و ماری آن چه را که در قلبم می گذرد ، می دانیم . دوست دارم سینه ام را بشکافم، قلبم را از آن بیرون بکشم و در دستانم بگیرم تا همه بتوانند آن را ببینند . زیرا انسانی که خود را برای خویشتن آشکار می کند ، آرزویی شگرف تر ار آن ندارد که دیگران درکش کنند . همه ما اشتیاق دیدن نوری را داریم که پشت در است ،