یارمحمد برای فرار از گرسنگی و خشکسالی به شمال کشور میرود تا شغل ماهیگیری را پیشه کند. او که نمیداند ماهیگیرىِ آن منطقه در سلطه گردنکشی به نام تراب است، به دریا میزند و مقابل تراب می ایستد. وارش بیوه جواد که سالها تراب در خیال ازدواج با اوست منبع doostihaa.com