[توقف]
ناستیا و پدرش در یک روز آفتابی به ساحل میرن، ولی خبر ندارن که... || امیدواریم از تماشای این قسمت از ماجراهای ناستیا استیسی لذت برده باشین! لطفا با دنبال کردن کانال، لایک و نظرات خودتون از رکسین حمایت کنید و با ما همراه باشین...