تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم یه زانتیا اومد کنارم گف :داری لایی میکشی ؟ گفتم نه دارم واسه عمت عربی میرقصم. گفت کنترل نامحسوسم بزن بغل شاباشتو بدم:))
تو اتوبان داشتم لایی میکشیدم یه زانتیا اومد کنارم گف :داری لایی میکشی ؟ گفتم نه دارم واسه عمت عربی میرقصم. گفت کنترل نامحسوسم بزن بغل شاباشتو بدم:))