عالم برسرم خراب شد! اما نور امیدی هنوز هست ... میگویند شیر برای بابا خوب است. دوان دوان سوی خانه رفتم لباسم را برداشته، فروختم و کاسه شیری خریدم بغض امانم را بریده ست و تمام امیدم بر این کاسه شیر است هزارمرتبه مردم و زنده شدم تا به خانه بابا رسیدم همه یتیمان آمده اند همه شیر آورده اند برای پدرم...