پدر جان! يادت هست؟ وقتى خبر شهادت مسلم رسيد؟ حسین(ع) مبهوت چشمهاى اوست : تو يتيمان مسلم را بر روى زانو نشاندى و دست نوازش بر سرشان کشيدى ! پدر بغضش را فرو مى خورد و از پشت پرده لرزان اشک به او نگاه مى کند. پدر جان! بوى يتيمى در شامه جهان پيچيده است.