باب اسفنجی، در اولین روز تابستان باید به رستوران خرچنگ برود و کارهایش را انجام دهد. همه دوستان او از فرارسیدن تابستان بسیار هیجان زده و خوشحال هستند اما آقای خرچنگ فقط به فکر کار و پول درآوردن است. او که در رستوران خود به همراه باب مشغول کار کردن است تا اینکه…