Ahmadrezasazvari.ir غزل شماره #بیست و هشت #۲۸ از غزلیات حضرت حافظ باصدای دلنشین احمدرضاسازواری به جان خواجه و حق قدیم و عهد درست که مونس دم صبحم دعای دولت توست سرشک من که ز طوفان نوح دست برد ز لوح سینه نیارست نقش مهر تو شست بکن معاملهای وین دل شکسته بخر که با شکستگی ارزد به صد هزار درست زبان مور به آصف دراز گشت و رواست که خواجه خاتم جم یاوه کرد و بازنجست دلا طمع مبر از لطف بینهایت دوست چو لاف عشق زدی سر بباز چابک و چست به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه روی گشت صبح نخست شدم ز دست تو شیدای کوه و دشت و هنوز نمیکنی به ترحم نطاق سلسله سست مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست شرح و تفسیر غزل شماره #بیست و هشت #۲۸ از غزلیات حضرت حافظ فال حافظ: دوستی بهتو کمک می کند، دست او را پس نزن. به خاطر کاری که کرده ای تو را می بخشد. خود را پنهان نکن. سری در این کار است که با گفتگو و مشورت حل می شود. مطمئن باش پریشانی ات برطرف شده وحالت نیکو می گردد. ----- دارم اميد عاطفتي از جانب دوست کردم جناي