دلا دیدی که خورشید از شب سرد، چگونه سر ز خاکستر بر آورد! ز هر خون دلی سروی برافراشت، به هر سروی تَزروی (بلبلی) ناله برداشت، صدای خون در آواز تزرو (بلبل) است ، دلا این یادگارِ خونِ سرو است برادر نوجوونه ... برادر غرق خونه ... برادر مثل خورشید، سر می کشه تو خونه ... خونه مادربزرگه ، هزارتا قصه داره ... خونه مادربزرگه ، شادی و غصه داره ... کنار خونه ما همیشه سبزه زاره ... دشتهاش پر از بوی گل، اینجا همه اش بهاره ...