سرود #کشتی_نجات عاشقی به ادعا نیست به بهاست، نه به بهونه تشنهی عشق، میدونه که تو چشمهی حیاتی هر کسی نورتو دیده توی طوفان زمونه زیر لب داره میخونه: که تو کشتی نجاتی تو حسینی و یه عالم عاشق اسم تو هستن دل به عباس تو بستن قمرت، آیت عشقه با علمدار تو خوندیم: بیرگی آفت عشقه پرچمت عزت عشقه خون تو، غیرت عشقه عشق من، یه ادعاست اگر که هر روز واسه امتحانم آماده نباشم توی کربلاهایی که پیش رومه حر نمیشم، اگه آزاده نباشم منتظَر، منتظر یار وفادار چشم براهه که بیایم مثل علمدار منتقم، قلبای بیداریو میخواد عاشقایی که باشن لایق دیدار چه عروجی؟ چه کمالی؟ با یه معبود خیالی با یه ادعای خالی از یقین، نمیشه پر شد دل آلوده و دیدار غفلت و توبه و تکرار «لاف عشق و گله از یار» اینجوری نمیشه حر شد راه تو راه جنونه امضای عشق با خونه دل زینبی میدونه که فدا شدن چه زیباست با قمر هستیم تو راهی رسیدیم به روی ماهی که ذخیرهی الهی واسهی روز مباداست عشق من، یه ادعاست اگر که هر