بهترین و جدیدترین ویدئو های روز

پخش ویدئو بعدی ... {{ next_video.title }}
[توقف]

( نیم ساعت بعد ) رو به روی اون خونه ایستادم البته بهتره بگن قصر تا خونه واقعا خیلی خوشگل بودش ولی الان وقت فکر کردن به این چیزا نبود! زنگ سرایدار رو زدم و وقتی خودمو معرفی کردم سریع در رو برام باز کرد با عجله به داخل رفتم اول باغ بزرگ و زیبایی بود که استخرش نمای خوبی بهش میداد ولی بهشون توجهی نکردم و حتی تزئینای عجیب اون باغو ندیدم . به سمت داخل اون عمارت رفتم درو هل دادم و به داخل نگاه کردم همه جا تاریک بود انگار هیشکی نبود داشتم از نگرانی دق میکردم _کسی هست ؟؟ چند قدم با ترس جلو رفتم که حس کردم یه چیزی تکون خورد تا خواستم واکنشی نشون بدم که کشیده شدم به اغوش گرم شخصی تمام چراغا روشن شد همراه با موسیقی ارومی و مهمانها از اون پشت بیرون اومدند و با اهنگ همخوانی میکردن اون شخصی که منو بغل کرده بود دم گوشم گفت : _ سالگرد دوستیمون مبارک ببخشید اما فقط میخواستم سوپرایزت کنم .. و واقعانم سوپرایز شدم ! از صدای بمش فهمیدم که تهیونگه به رو بروش برگشتم و با مشت های ارومم بهش زدم : دیوونه میدونی چقد ترسوندیم ؟؟ ولی قطعا این بهترین روز زندگیمه *-* تهیونگ گونمو بوسید و ناگهان ج

وانشات تهیونگ پارت 2 فالو فالو

3 سال پیش در موسیقی زمان 00:15 17
0.05 sec, flt: 0 time: 8, count: 11, slow: 0