[توقف]
دلا دیدی که خورشید از شب سرد، چگونه سر ز خاکستر بر آورد! ز هر خون دلی سروی برافراشت ... به هر سروی تَزروی (بلبلی) نامه برداشت ... صدای خون در آواز تزرو (بلبل) است ... دلا این یادگارِ خونِ سرو است ... برادر نوجوونه ... برادر غرق خونه ... برادر مثل خورشید سر می کشه تو خونه ... خونه مادربزرگه هزارتا قصه داره ... خونه مادربزرگه شادی و غصه داره ... کنار خونه ما اینجا همه اش بهاره ...
دفاع مقدس آزادی خرمشهر امام خمینی روایت فتح خاطرات جبهه خشونت
3 سال پیش
زمان 04:37
30