موسیقی ما- دربارهی پرویز مشکاتیان چه میشود گفت؟ که گفتنی اگر باشد، از او بوده دائم. که ما همهجان گوشِ لحنِ او بودهایم و خود لالِ بیحرف. گنگ بودهایم و خوابدیده، که او تمامِ عمر، سوارِ رخشِ تازانِ تمامِ دشتهای خیالِ تمامِ ما بوده؛ دماوندگاری که به سرِ تازیانهی مضرابش، جانِ ما به غنیمت بُرد، نکُشته. حلالش! که اهل و زادهی این مُلک اگر باشی و از ایلغارِ معصومش جانبهدربُرده، هرچه شنیدهای نماز میتات بوده. که مشکاتیان حجتِ صدقِ دقایق ماست و این گزافه نیست. این را وقتی درست میداند و درست میشناسد آدم، که جریبی حتا پای از این جغرافیای مشخصِ معصوم بیرون نهاده باشد. آنجا که برسیم، چمدان و آذوقه که هیچ، با خودمان تنها زبانمان را میبریم و گذشتهمان را و میرویم. در سردترینِ شبها، تاریکترینِ شبها اما، آنوقت که جُز عسرت و عزلت پیشِ چشم نیست، قامتِ بلندِ معصومِ مشکاتیان با ماست. همان اطراف، همان اطرافِ تنِ ما. با پیراهنِ روشنِ بلندِ همیشهاش، سیگاری به