قصۀ صداها از کجا شروع شد؟ صداهای برهمزنندۀ سکوت و خاموشی، آن همهمه و آن واگویهها و فریادهای نهان و ساکت. در هم میپیچند و ذهن را خانهای امن برای زیستِ خود انتخاب میکنند. ترسها و اضطرابها یا شوقها و اشتیاقها؟صدای خوفآورِ مراقبین یا نوای آرامشبخشِ مادر و معشوق؟ رفتنها و گذشتنها یا ماندنها و طلسمشدنها؟ کدام، پیروزِ میدان است؟ و کدام، واقعی است؟ کدام، دستِ بالا را دارد؟ و کدام، آن صدای ناب و رهاییبخشِ «خود» است؟ این میان، خواستهها جولان میدهند یا مراقبان یا خود یا واقعیت یا حتی آن زمزمۀ دوست، یار وچهبسا روانکاو؟ دکتر محمود مقدسی، روانشناس و پژوهشگر و مترجمِ فلسفه در قسمتِ چهارمِ فصلِ سومِ مدریکتاکس، روایتی جذاب از این قصۀ بیپایان و مهارتِ رودررویی با آن را دارد...