عزيزون از غم و درد جدايي به چشمونم نمونده روشنايي گرفتارم به دام غربت و درد نه يار و همدمي نه آشنايي فلک کي بشنوه آه و فغونم به هر گردش زنه آتش به جونم
عزيزون از غم و درد جدايي به چشمونم نمونده روشنايي گرفتارم به دام غربت و درد نه يار و همدمي نه آشنايي فلک کي بشنوه آه و فغونم به هر گردش زنه آتش به جونم