[توقف]
یه روزی، یه بچهای زمان ما که پدر و مادر، تا بوی تف شوهرخالهی پیر و پیرزن همسایه رو نمیگرفتیم، رضایت نمیدادن و چشم و ابرو میومدن! "نه" هم میگفتیم، پدرمون عاقمون میکرد و مادرمون شیرشو حروم میکرد!