سریال دختر سفیر قسمت 91 دوبله فارسی آدرس کانال مشکی ترکی https://www.youtube.com/channel/UCmu9... در اصطبل ناره از سنجر می پرسد که چطور با گیدیز آشنا شده و سنجر می گوید: «تو رفته و من خیلی غمگین بودم. گیدیز من را از ان جهنم نجات داد. به من گفت که این عمارت از طرف پدربزرگ اون به پدربزرگ من بخشیده شده ولی پدرش مانع اینکار شده و بالاخره این عمارت را به ما داد و بعد هم صندوق شهرداری را دزدیدیم و سپس برای تلافی کارهای قهرمان چهار هتل او را صاحب شدیم. من به این کارها افتخار نمیکنم ولی آن زمان حالم را خوب میکرد. وقتی تو رفتی گیدیز نجاتم داد و حالا که او رفته میخواهم تو نجاتم بدهی. » ناره می گوید: «من به زودی میرم و شما مثل سابق برادر خواهید شد. من باید با گیدز در این مورد صحبت بکنم و به دیدن او بروم. » سنجر مخالفت می کند و عصبی می شود اما چند ساعت بعد خودش ناره را به خانه گیدیز می رساند و منتظر می ایستد تا ناره برگردد. ناره با دیدن گیدز می گوید: «تو بهترین دوست من هستی و من دوستت دارم ولی با این اعتراف به عشقت همه چیز را خراب کردی. تو و سنجر همدیگر را دوست داری