گرگ و میش یعنی یه پات تو سیاهی باشه و یه پا تو سپیدی. یعنی شاید تنت رو سپرده باشی به تاریکی اما دلت هنوز با روشنیه. اما یه وقتایی تو همون گرگ و میش یه دستی از تو سپیدهدم به سمت شب دراز میشه و میخواد که بکشتت تو دل نور. نوری که یعنی رهایی. نوری که یعنی امید. یعنی همه لالاییهایی که یه روز مادرای این سرزمین، بی اینکه فکر تاریک و روشن زندگیشون باشن، برای بچههاشون زمزمه کردن. لالاییهای تو بیابون.لالاییهای زیر چادر ... گوش کن. هنوز هم میشه شنیدشون.