دو رفیق که در منطقه ای کارگرنشین بزرگ شده اند، تا پای جان تلاش می کنند تا با امید چراغ خانه های شان را روشن نگه دارند. ایستاده اند در مواجهه با سرنوشت سرکش. عشق و ایمان، خون می دود در رگ هایشان تا از پا نیفتند و دلخوش بمانند به رحمت خدا و فرداهای بهتر؛ اما زخمی در راه است؛ زخمی که سنگ محکیست برای رفاقت دیرینه شان…6192