شِرِک غول تنهایی است که در یک مرداب زندگی میکند. او برای پسگرفتن مردابش که پر از موجودات افسانهای شده، همراه یک خر، پیش لرد فارکواد میرود. لرد فارکواد برای شاهشدن میخواهد با پرنسسی بهنام «فیونا» ازدواج کند. او به شِرِک دستور میدهد پرنسس فیونا را از قلعهای که توسط اژدها محافظت میشود نجات دهد تا مردابش را به او بازگرداند. شِرِک و خر، فیونا را نجات میدهند؛ اما در راه بازگشت به شهر پرنسس فیونا و شِرِک احساس میکنند به یکدیگر علاقهمند شدهاند. فیونا به شِرِک نشان میدهد بهخاطر طلسم قدیمی هنگام غروب آفتاب به غول تبدیل میشود. لرد فارکواد با فهمیدن این موضوع سعی میکند شِرِک و فیونا را دستگیر کند؛ اما اژدهای قصر فیونا که با شِرِک و خرش دوست شده است به کمک آنها میآید و لرد فارکواد را می بلعد. در آخر شِرِک و فیونا با هم ازدواج میکنند.