ماهی جادویی | قصه های بهار و روبی | روبی تی وی . (برای دیدن داستان های بیشتر، روبی تی وی را در یوتیوب دنبال کنید.) اون دور دورا، خانوادهی آقای روباه تو یه جنگل بزرگ و رنگارنگ، زندگی میکردن، اونا شکموترین روباههای دنیا بودن، همهش حیوونای جنگل رو شکار میکردن، از پرندهها تو زمستون گرفته تا موش کورها تو تابستون، هیچکس از دستشون قسر در نمیرفت، اونا بهترین و سریعترین و ماهرترین شکارچیای اون جنگل بودن. فرقی نمیکرد شکارشون یه پرندهی کوچولو باشه یا یه غول بزرگ، اونا تو یه حرکت میگرفتنش و میخوردنش. یه روز، آقای روباه یه ماهی عجیب و غریب شکار کرد: -همم، زیاد چاق و چله نیستی، ولی به نظر میاد خوشمزه باشی. _هی دوست من، لطفا منو نخور، من یه ماهی جادوییام، زود باش منو تکون بده و یه آرزو کن. آقای روباه با دقت به ماهی جادویی نگاه کرد، با خودش فکر کرد: یه ماهی جادویی؟ چرا که نه؟ بذار شانسمو امتحان کنم. -اجی مجی لاترجی، یه اردک خوشمزه، همین الآن! .... + تهیه شده در روبی تی وی Roobi TV لینک اینستاگرام روبی: http