در بازی زندگی یاد میگیری اعتماد به حرفای قشنگ بدون پشتوانه، مثل آویختن به طنابی پوسیده است... یاد میگیری نزدیکترین هابه تو گاهی میتوانند دورترین ها باشند... یاد میگیری؛ انقدر از خودت برای روز مبادا پس انداز داشته باشی... تا بتوانی یک روزی،تمام خودت را بغل کنی و بروی... درجایی که شنیده و فهمیده نشوی نمانی.... یاد میگیری؛دیوار خوب است.. (هیچ تکیه گاهی ابدی نیست....)