«عزیز» نویسنده : سعید نجفی ناشر: کتاب نیستان، چاپ اول 1400 252 صفحه، 67000 تومان **** شاه نشین خاطرات دفتر خیالم، آنهایی ست که در خانه مادربزرگم رقم خورده است. خاطراتی جاندار و پرررنگ و پویا! از آنهایی که لبخند را مهمان لبت میکند و کامت را شیرین و حالت را خوش! مادر بزرگی که لبخندش منتظر شمارش عکاس نبود. لبخند جزء لاینفک حیاطش بود. برای مهربانیهاش، چرتکه نمی انداخت. لطفش بی حساب و کتاب بود. مادر بزرگم اهل بوتاکس نبود. اما صورتش همچون ضمیرش صاف بود. نه که چین و چروک نداشت. مگر میشود غمخوار عده ای بود و پیر روزگار نشد. صورتش چین های ریز و درشت از بازی روزگار زیاد داشت. ولی مهربانیش، همه را پوشانده بود. من که خدا شاهد است، فقط دستهای بخشنده و لبخند ملیح و زلف آویخته و گیس حنابسته اش را به یاد دارم. خطوط چهره اش را نه! ولی تجربه هایش را چرا! او در من زندگی می کند! گاهی ، شعرهایی که میخواند، زمزمه میکنم و انگار میبینمش، که سحر، سر سجاده نشسته ، آیینه ساده گرد کوچکش را درآورده، و چند تار مویی که از مقنعه بیرون افتاده را، با حوصله، به د