داستان در سال ۲۰۴۵ اتفاق میافتد، و بیش از هزار سال از قراردادی به عنوان «وعده» میگذرد که برای پایان دادن جنگی طولانی بین انسانها و شیاطین ایجاد شدهبود. «وعده» قراردادی بود که هر گونه در «دنیای» جداگانه خود زندگی میکند: دنیای انسانها، که خالی از تهدید شیاطین است، و دنیای شیاطین، جایی که مزرعه پرورش انسانها به وجود آمدند تا غذای شیاطین تأمین شود. با خوردن انسانها، شیاطین تواناییهایی بدست میآورند که مانع از تبدیل شدن آنها به هیولاهای بدون خرد میشود. در دنیای شیاطین، برنامه پرورشی ویژهای با پوشش یک یتیمخانه برپا شد. در آنجا انسانی به عنوان «مادر» بر روی بچهها نظارت میکند، با این هدف که تا جای ممکن به عنوان کودکی باهوش رشد کنند. بر روی بدن این کودکان شمارههای شناسایی خالکوبی شدهاست و هیچ اطلاعی از دنیای بیرون یتیم خانه ندارند. آنها اینطور باور کردهبودند که کودکی یتیم هستند و وقتی به سن یا درجه هوش مشخصی برسند، به فرزندخواندگی گرفته