کودک در رؤیای شیرینش به جنگل جادویی سفر می کند، جایی که در آن رؤیاهای او به واقعیت تبدیل می شود و مشکلاتش ناپدید می شوند. شروع هر سفر با آرزوی قلبی کودک آغاز می شود. آن شب او در خواب به کلبۀ پیرمرد جنگلی می رود و پیرمرد درب بسیار کوچکی را که به جنگل رؤیایی باز می شود می گشاید و کودک را کوچک می کند، کوچکتر و کوچکتر…