*** دی پیر میفروش که ذکرش بهخیر باد گفتا شراب نوش و غم دل ببر ز یاد گفتم به باد میدهدم باده نام و ننگ گفتا قبول کن سخن و هر چه باد باد سود و زیان و مایه چو خواهد شدن ز دست گو بهر این معامله غمگین مباش و شاد بادت بهدست باشد اگر دل نهی به هیچ در معرضی که تخت سلیمان رود به باد حافظ گرت ز پند حکیمان ملالت است کوته کنیم قصّه که عمرت دراز باد.