هر کسی میآید با ما دوست میشود، ما حقارتمان را، ما حس ناقصیمان را میمالیم به او و او هم میشود حقیر. بعد میرویم بالای او، زیر پایمان لهاش میکنیم تا برتر از او باشیم. امروز اگر مولانا بود میآمد با یک من ذهنی رفیق میشد، من ذهنی می گفت اولاً مولانا با من رفیق شد، من با او مساوی هستم. بعد چند روز هم میرفت بالای شانههای مولانا، میگفت من از این بزرگترم تا خودش را بزرگتر کند. شما ببینید اینطور هستید؟ اگر من ذهنی دارید اینطور هستید. نمیتوانید نباشید. (برنامه 676 گنج حضور)