پارت ۳ جیسو:اوو خواهری ناراحت نباش اون گذشته بود الان که زندگیت خیلی خوب یه دکتر خوب و پولدار خندیدم جیسو:عا خندیدی بیا بریم اونور رفتیم اونور جیسو:از مدیر اینجا خبر داری من:اون دکتره رو میگی جیسو:آره من:نه ایی چیه مرتیکه دراز جیسو:هیشش آروم تر بگو من:والا همون موقع جیسو قرمز شد من:چیه خوب مگه دروغ میگم فکر میکنه کیه(اون دکتر پشت سرت سیخ وایساده جونگ کوک) جیسو ابرو انداخت بالا و با دندون گفت جیسو:پشت سرت من:هوم جیسو:مدیر تازه فهمیدم پشت سرم بوده با انگوشت اشاره کردم سرشو تکون داد گفت اهم از بغلم رد شد گفت خانوم پارک بیاید اتاق من لطفا نفسم ادای تنگارو در میاورد قرمز شدم جیسو:برو برو عب نداره درست میشه من:حتما درست میشه اگه اخراج نشدم جیسو:نمیشی رفتم یه نفس عمیق در زدم گفت بیا تو رفتم تو بد نگاه میکرد اومد جلو سرم پایین بود مدیر:ساف وایستا ساف وایسادم مدیر:سرتو بگیر بالا گرفتم بالا مدیر:دستاتو بزار کنارت گذاشتم کنارم پشتش بهم بود چرخید نگام کرد اومد جلوم من:ام ام مدیر:هیش هیچی نگو نفس نکش(یا ابرفرض XD) نفس نکشیدم تو تخم چشمام داشت نگاه میکرد من:چشم مدیر:به من توهین کردی من:نه نه سوء