به نام خدا... خدایی که همین نزدیکیاست. خدایی که فردا تمام اون ساعات رو کنار تو وايساده. خدایی که من امروز برای خواسته ی فردای تو امام رضا رو پیشش واسطه کردم... اومدم امام رضا واستون دعا کنم.... یه پارچه ی سبز به اسمتون روی ضریح گره کنم.... اومدم قسمش بدم به لحظه لحظه ی تلاش هایی که کردین،قسمش بدم به بال و پر کبوترای صحنش که تو فردا با بال و پر شکسته برنگردی.... یا امام رضا! تورو به پهلوی شکسته ی فاطمه؛به چشمای ترسیده ی آهویی که ضامنش شدی قسمت ميدم خودت هوای عزیزامو داشته باش. من دستمو ميذارم رو ضریح تو دستتو بذار روی قلبت و آروم صداش بزن:یا علی بن موسی الرضا،تنهامون نذار..... من با پا میرم ایوون طلا،تو با قلبت بیا...بیا باهم زیر لب زمزمه کنیم:الابذکرالله تطمئن القلوب.... دلتو آسمونی کن و همه چیز و بسپار دست خودش.... خدایا! بچه های من آرامششون رو از تو میخوان... خدایا! به حق این گنبد طلا و این گلدسته ها عزيزانم رو دست پر بفرست سر جلسه ای که از حالا به بعدِ زندگيشونو توی اون جلسه رقم میزنن. دوست خوبه من وقتی درهای جلسه رو به روت بستن،بدون که درها حرم امام رضا همیشه به روت بازه و یکی هست