بهترین و جدیدترین ویدئو های روز

پخش ویدئو بعدی ... {{ next_video.title }}
[توقف]

*** بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایبان داردبهار عارضش خطّی به خون ارغوان داردغبار خط نپوشانید خورشید رخش یاربحیات جاودانش ده که حسن جاودان داردچو عاشق می‌شدم گفتم که بردم گوهر مقصودندانستم که این دریا چه موج خون‌فشان داردز چشمت جان نشاید برد کز هر سو که می‌بینمکمین از گوشه‌ای کرده‌ست و تیر اندر کمان دارد ز سرو قدّ دلجویت مکن محروم چشمم رابدین سرچشمه‌اش بنشان که خوش آبی روان دارد به فتراک ار همی‌ بندی خدا را زود صیدم کنکه آفت‌هاست در تأخیر و طالب را زیان داردچو دام طرّه افشاند ز گرد خاطر عشّاقبه غمّاز صبا گوید که راز ما نهان دارد چو در رویت بخندد گل مشو در دامش ای بلبلکه بر گل اعتمادی نیست ور حسن جهان دارد ز خوف هجرم ایمن کن اگر امّید آن داریکه از چشم بداندیشان خدایت در امان داردبیفشان جرعه‌ای بر خاک و حال اهل شوکت پرسکه از جمشید و کیخسرو فراوان داستان داردخدا را داد من بستان ازو ای شحنهٔ مجلسکه می با دیگری خورده‌ست و با من سر گران داردچه عذر بخت خود گویم که آن عیّار شهرآشوببه تلخی کشت حافظ را و شکّر در دهان دارد.

0.05 sec, flt: 0 time: 7, count: 11, slow: 0