خلاصه = میشتی داشت عبور میکرد که پاهایش لیز میخورد و توی گودال میفتد ؛ ابیر هم او را پیدا میکند و هر دو درمیان آتش سوزی جنگل ، در گودال گیر میکنند .
خلاصه = میشتی داشت عبور میکرد که پاهایش لیز میخورد و توی گودال میفتد ؛ ابیر هم او را پیدا میکند و هر دو درمیان آتش سوزی جنگل ، در گودال گیر میکنند .