پدر دستش را بر روی شانه های پسرش قرار داد و از او پرسید: پسرم، من قویترم یا تو؟ پسر کمی مکث کرد و پاسخ داد: من! پدر با کمال تعجب سوال خود را تکرار کرد. پسرم، من قویترم یا تو؟ و برای مرتبه دوم پسر پاسخ داد: من! پدر دستانش را از روی شانه های پسر برداشت و با ناامیدی یکبار دیگر سوال خود را تکرار کرد: پسرم، من قویترم یا تو؟ و پسر که دیگر دستان پرتوان پدر را بر روی شانه های خود حس نمی کرد پاسخ داد: شما