دو سال قبل بود که سمیه محمودی نژاد 26 ساله به خاطر اختلافاتی که با همسرش داشت، اقدام به جدایی از او کرد.در جریان پرونده طلاق با یک مامور پلیس برخورد کرد که این مامور به سمیه قول داده بود در گرفتن طلاق به او کمک کند. حالا 2 سال گذشته بود و سمیه از بلاتکلیفی خسته شده بود، دادخواست طلاقش هم به نتیجه نمی رسید. کلافگی سمیه باعث شد که او صبح روز حادثه مستاصل و درمانده سراغ همان ماموری برود که به او قول مساعدت داده بود. وقتی وارد محل کار این مامور شد از کوره در رفت و شروع به بد و بیراه گفتن کرد. سمیه با ناراحتی و عصبانیت از آن محل خارج شد و با خودرویی که از آژانس کرایه کرده بود به سمت خانه پدری اش حرکت کرد. در همان لحظه مامور پلیس که از رفتار او عصبانی شده بود با خودرویی دیگر اقدام به تعقیبش کرد و بالاخره در یکی از خیابان های قلعه گنج جلوی خودرو را گرفت و آن را متوقف کرد. سپس از سمیه خواست که از خودرو پیاده شود. زن جوان که کلت کمری را در دست مامور می دید وحشت کرده بود و از پیاده شدن امتناع می کرد. یکدفعه مامور اسلحه را با سمت سمیرا نشانه رفت و در مقابل چشمان فرزندش چن